قافله عشق

جاده عشق نمودند به تو هان سهو مکن ... ور نه تا بنگری از قافله بیرون باشی

قافله عشق

جاده عشق نمودند به تو هان سهو مکن ... ور نه تا بنگری از قافله بیرون باشی

قافله عشق

:::: هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ::::

:::: ببــار، ابر بهاری، ببــار، کافـی نیست ::::

:::: چنین کــه یـخ زده تقویم هـا هــر روز ::::

:::: هــزار بــار بیایــد بهـار کافــی نیست ::::

:::: به جرم عشق تــو بـگذار آتشم بزنند ::::

:::: برای کشتن حـلاج دار کافـی نیست ::::

:::: گــل سپیده به دشت سپید می روید ::::

:::: سپید بختــی این روزگار کافی نیست ::::

:::: خودت بخواه که این روزگار سر برسد ::::

::دعای این هlه چشم انتظار کافی نیست::

..................فاضل نظری..................

آخرین نظرات
۰۲
بهمن

خاک باید بر سر کرد...........

پایگاه اینترنتی «الاهرام الجدید الکندی» تصویری را به نقل از فعالان سیاسی منتشر کرده که در شرح آن چنین نوشته است: تصویری که می‌بینید، صحنه‌ای از یک فیلم سینمایی نیست بلکه بخشی از یک واقعیت تلخ است که این روزها در مناطقی از سوریه (تحت تصرف جبهه النصره و داعش) در حال وقوع است.

این تصویر، تعدادی از زنان چادری با صورت‌های پوشیده با تور سیاه اما قابل تشخیص را نشان می‌دهد در حالی که به زنجیر کشیده شده‌اند و مردی شمشیر به دست آنان را در خیابان‌ها به قصد فروش - به عنوان کنیز - می‌گرداند.

بعضی می‌گویند آنها زنان شیعه هستند که پس از کشته شدن همسرانشان توسط القاعده، به کنیزی گرفته شده‌اند.


  • حاج اقا
۲۶
دی

یزید، مجرم اصلی در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه در ۳۸ سالگی با ننگ‌آمیزترین مرگ‌ها از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت.

یزید فرزند معاویه و میسون بود. وى در سال ۶۴ هجرى قمرى در حالى که ۳۸ ساله بود به مرض ذات الجنب مبتلا شد و پس از سه سال و نُه ماه حکومت مرد. وى در سال اوّل حکومتش امام حسین(ع) و یارانش را در کربلاء به شهادت رسانید و در سال دوّم حکومتش، جنایت هولناک واقعه حرّه را انجام داد، و در سال سوّم مکه را محاصره نمود، و خانه خدا را با منجنیق خراب کرد.

در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:

روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می‌گوید:

یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.

یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(ع) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.

اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

روایت دوم – شیخ صدوق میفرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آنکه قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.

روایت سوم – هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید.

روایت چهارم – در "الکامل فی التاریخ” آمده است: یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره‌سنگی که از منجنیقی پرتاب شده‌بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری‌ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.

یزید بن معاویه در مجموع سه سال و نه ماه به عنوان خلافت بر مردم سلطنت کرد و در ۳۸ سالگی و پس از سه سال از واقعه کربلا، یعنی در سال ۶۴هجری قمری مرد و ننگ ابدی تاریخ را در این دنیا بر خود گذاشت

  • حاج اقا
۲۳
دی
این روزها مطهری‌ و لاریجانی‌ها تبدیل به تیتر اصلی رسانه‌های کشور شده‌اند. پسران دو روحانی بزرگ ایران یعنی علامه مطهری و آیت‌الله العظمی میرزا هاشم آملی، رو در روی هم قرار گرفته‌اند و یکدیگر را مورد نوازش قرار می‌دهند. رویارویی‌ای که دو سوی آن از قضا پیوندهای خانوادگی نیز با هم دارند.

به گزارش نامه‌نیوز، علی مطهری در نطقی جنجالی از دستگاه قضایی کشور که ریاست آن بر عهده آیت‌الله آملی لاریجانی، برادر داماد خانواده مطهری (علی لاریجانی) است، خواست که هرچه زودتر تکلیف میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمود احمدی‌نژاد را مشخص کند؛ سخنانی که با اعلام جرم علیه وی از سوی دادستان و واکنش‌های جریان‌های مختلف سیاسی همراه بود.

یکی از این واکنش‌ها سخنان داماد خانواده مطهری یعنی علی لاریجانی بود که عنوان کرد: «سخنان علی مطهری به گونه‌ای نبود که دادستان وارد آن شود و نیاز به این میزان بحث رسانه‌ای هم نداشت؛ هر چند سخنان وی نادرست و قدری تحقیر‌آمیز بود.»

برادر بزرگ‌تر لاریجانی‌ها اما در یک گفت‌وگوی تلویزیونی اعلام کرد که مطهری حوادث سال 88 را در حد یک دعوای داخلی کشور می‌داند و آن را به خوبی درک نکرده است. همین سخنان کافی بود تا مطهری در نامه‌ای به این سخنان جواد لاریجانی پاسخ دهد: «به نظر می‌رسد که جناب عالی در قضاوت درباره فتنه 88 تجاهل و تغافل می‌فرمایید. این بدیهیات را می‌دانید و خود را به ندانستن و غفلت می‌زنید و نام آن را «بصیرت» می‌گذارید یا به قول خودتان هوا سرد است و دچار زکام سیاسی شده‌اید.»

وقتی لاریجانی فلسفه خوانده، داماد ناخلف می‌شود!

علی لاریجانی که در کلامی طنزگونه از سوی علی مطهری به داماد ناخلف تشبیه شده است، رابط بین این دو بیت روحانی است. او در 21 سالگی به خواستگاری دختر شهید مطهری می‌رود تا زمینه یک ازدواج مذهبی و سیاسی را در ایران شکل دهد. علی مطهری روز خواستگاری رئیس مجلس شورای اسلامی از خواهرش را این‌گونه روایت می‌کند: «به یاد دارم وقتی که آقای لاریجانی برای خواستگاری به منزل ما آمد، شهید مطهری که معمولا درباره موارد قبلی این‌طور اظهارنظر می‌کرد که «آدم عمیقی نیست»، پس از اولین جلسه ملاقات، شخصیت او را با آن که 21 سال بیشتر نداشت، پسندید. رفتار بزرگوارانه او با همگان از جمله خانواده ما در این سی سال و اندی که از آن ایام می‌گذرد، گواهی است بر تشخیص درست آن شهید. آقای دکتر علی لاریجانی با اخلاق نیکویی که دارند همواره یک داماد محبوب و مطلوب برای خانواده ما بوده​اند».

اما در کنار نزدیکی‌ بین «علی»های خاندان مطهری و لاریجانی، نطق علی مطهری و پاسخ برادارن لاریجانی شاید به نحوی زمینه اختلاف اساسی را میان بعضی از اعضای دو خانواده سیاسی و مذهبی ایران نیز نمایان ساخت.

به بهانه این رویارویی اما شاید پر بیراه نباشد گریزی به یکی از رسوم قدیمی ازدواج در عالم سیاست و مذهب ایران بزنیم؛ چه آنکه یکی از رسوم قدیمی‌ علمای حوزه علمیه ازدواج فرزندان ذکور با دختران بیوت مراجع و یا علما بوده است که زمینه تحکیم روابط در عالم سیاست و مذهب در ایران را فراهم ساخته است؛ رابطه‌هایی که گاهی میان جریان‌های مخالف و گاهی میان شخصیت‌های نزدیک به هم شکل می‌گیرد.

وصلت یک لاریجانی دیگر با بیت مراجع!

یکی از این ازدواج‌ها باز هم میان یک لاریجانی و دختر یک مرجع تقلید شکل گرفت. آیت‌الله صادق لاریجانی که این سال‌ها عهده‌دار ریاست قوه قضائیه است داماد آیت‌الله وحید خراسانی است. او که از سال 56 وارد حوزه ‏علمیه شده بود، سال 68، پس از تدریس سطح، به تدریس خارج اصول و خارج فقه پرداخت و سپس به ‏عضویت هیأت علمی دانشگاه قم در آمد. آیت‌الله صادق لاریجانی در حال حاضر به طور منظم در دانشگاه تربیت مدرس قم در ‏سطح کارشناسی ارشد و دکترا، کلام جدید و فلسفه تطبیقی تدریس می‌کند. لاریجانی که پنجمین رئیس دستگاه قضایی کشور است، رابطه بسیار خوبی با پدرزن خود دارد.

وصلتی از جنس قضا

دیگر ازدواج مذهبی که میان چهره‌های سیاسی و مذهبی ایران شکل گرفت و توجه‌ها را به خود جلب کرد، ازدواج پسر آیت‌الله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعه با دختر آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی است. این دو رئیس پیشین قوه قضائیه در ایران که هر دو هم‌اکنون در جایگاه مرجع تقلید قرار دارند از نظر سیاسی اختلاف‌هایی با هم دارند. آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی از جمله روحانیون اصولگرایی است که هم‌اکنون عضو شورای نگهبان است و آیت‌الله موسوی اردبیلی از روحانیون نزدیک به جناح چپ و جریان اصلاحات است.

پیوند خوردن خانواده‌های صدر و سیستانی با بیت امام (ره)

نوه‌های امام خمینی نیز دیگر روحانی‌زاده‌هایی هستند که با بیوت علما و مراجع وصلت کرده‌اند. سیدحسن خمینی شناخته‌شده‌ترین نوه امام با دختر آیت‌الله موسوی بجنوردی از اساتید حوزه علمیه ازدواج کرد. رابطه داماد و پدرزن با توجه به نزدیکی تفکرات و اندیشه‌های مذهبی و سیاسی به هم خیلی خوب است و همیشه این دو در کنار هم در مراسم‌ مختلف حضور دارند.

سیدیاسر و سیدعلی خمینی نیز به ترتیب با دختر سیدمحمد صدر و سیدمحمد شهرستانی ازدواج کرده‌اند. حاصل این ازدواج پیوند بیوت صدر و سیستانی با بیت امام خمینی (ره) است. رابطه این دو نوه امام خمینی (ره) نیز با پدرزن‌های خود بسیار خوب است.

فرزندان رهبری و پیوند با بیوت روحانیت

فرزندان مقام معظم رهبری نیز همچون بیوت دیگر علما، همسران خود را از میان دختران روحانیون شناخته‌شده انتخاب کرده‌اند. سیدمصطفی خامنه‌ای داماد مرحوم آیت‌الله عزیز خوشوقت از روحانیون و علمای شناخته‌شده تهران است که چندی پیش فوت کرد.

سیدمسعود خامنه‌ای فرزند دیگر مقام معظم رهبری، داماد آیت‌الله سید محمدباقر خرازی از مدرسین حوزه علمیه قم و شوهر خواهر سیدصادق خرازی معاون وزیر امور خارجه دولت خاتمی است. در این میان سیدمجتبی خامنه‌ای با دختر غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس شورای اسلامی ازدواج کرده است.

حداد عادل ماجرای خواستگاری مجتبی خامنه‌ای را این‌گونه روایت می‌کند: آن زمان دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور هم شرکت کرده بود. پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند: «آقای دکتر، داریم خویش و قوم می‌شویم.» گفتم: «چطور؟» گفتند: «خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت‌وگو هم به نتیجه کامل رسیده‌اند. نظر شما چیست؟» گفتم: «آقا اختیار ما دست شماست.» آقا فرمودند: «نه، شما دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همین‌طور. وضع زندگی شما مناسب است اما زندگی من این‌طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی‌ام را بار کنم، غیر از کتاب‌هایم یک وانت‌بار می‌شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسئولان در آنجا با من دیدار می‌کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانه‌ای اجاره کرده‌ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می‌کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می‌شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این‌طور زندگی می‌کنیم. اما شما زندگی نسبتا خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می‌خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند».

پیوند میان چهار خانواده

رئیس‌جمهور پیشین ایران یعنی سیدمحمد خاتمی نیز راه دیگر روحانی‌زاده‌های شناخته‌شده قم و نجف را طی کرده است. فرزند آیت‌الله روح‌الله خاتمی با خواهرزاده امام موسی صدر یعنی زهره صادقی ازدواج کرده است. برادر وی یعنی محمدرضا خاتمی راه برادر را پیش گرفت و داماد خانواده امام (ره) شد و با زهرا اشراقی وصلت کرد. زهرا اشراقی در عین حال دختر آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی داماد امام خمینی (ره) نیز هست. با این ازدواج‌ها میان بیت امام (ره)، خاتمی، صدر و اشراقی پیوند حاصل شد.

دیگر رابطه‌ای که میان بیت روحانیون شکل گرفت، پیوند بیت لاهوتی با هاشمی رفسنجانی است. پسران لاهوتی هر دو با دختران آیت‌الله هاشمی ازدواج کردند. هاشمی رفسنجانی و حسن لاهوتی هر دو از مبارزان سیاسی دوران رژیم پهلوی بودند. همین سوابق و مناسبات سبب شد دو پسر آیت‌الله لاهوتی یعنی حمید و سعید با دو دختر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به ترتیب فائزه و فاطمه هاشمی ازدواج کنند.

آیت‌الله محمدی ری‌شهری دیگر چهره شناخته‌شده مذهبی است که با بیت روحانی شناخته‌شده‌ای وصلت کرده است. وزیر پیشین اطلاعات با دختر آیت‌الله مشکینی ازدواج کرده است. ری‌شهری حاج‌آقا مرتضی تهرانی را معرف و مسبب این ازدواج می‌داند و می‌گوید: «آقای مشکینی پاسخ ایشان را موکول به استخاره کرد و پس از چند روز پاسخ داد که استخاره کردم، خوب آمد. پس از موافقت ایشان جریان را به خانواده‌ام در تهران نوشتم و از مادرم و عمه‌ام خواستم که به قم بروند و صبیه ایشان را ببینند».

همانطور که مشاهده می‌شود چهره‌های مذهبی ایران تمایل دارند که دختران و پسران خود را به عقد و نکاح روحانیون شناخته‌شده هم‌طراز خود در بیاورند. در معدود از این ازدواج‌ها شاهد اختلاف‌هایی از جنس اختلاف میان فرزند شهید مطهری با لاریجانی‌ها هستیم که آن هم از یک اختلاف نظر سیاسی در مورد انتخابات سال 88 سرچشمه می‌گیرد.

  • حاج اقا
۲۳
دی

طرح ترک میلیونها گناه برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، طرحی الهی و منتظرانه است؛ .... امام علیه السلام فرموده اند: "اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی و اگر طلب کنی می یابی " و نیز فرموده اند: "هر یک از شما باید به آنچه که او را به محبت ما نزدیک می‌ سازد ، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است ، دوری گزیند" .. اگر خواستار رشد و کمال معنوی و محبت امام و دوری از خشم ایشانید، بسم الله! "طلب کنی می یابی"؛ سهم شما فقط ترک یک گناه!

  • حاج اقا
۲۳
دی

چهل حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 چهل حدیث گهربار از امام علیه السلام را تقدیم می کنم. ایشان فرموده اند:"ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌یم، که اگر جز این بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى‌کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید" اما ایشان" امان " زمینیان هم هستند....و نیز فرموده اند:"اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پیمان را محترم مى‌شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى‌افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى‌شدند"....و شرمنده از اذیت امام توسط " جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ" ....

 

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش

إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌یم، که اگر جز این بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى‌کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.

2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى‌سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.

3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.

4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.

5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ:

خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.

6- ظهور حقّ

إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ:

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.

7- تفتیش ناروا

مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ:

حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.

8- ظهور حقّ به اذن حقّ

فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:

ظهورى نیست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.

9- مدّعیان دروغگو

سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم:

آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از خروج «سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است؛ حرکت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.

10- دنیا در سراشیبى زوال

إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ:

دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پیامبرش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنّت، دعوت مى‌کنم.

11- ذخیره بزرگ

أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ):

من باقیمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.

12- حجّت خدا

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ:

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آینه تمام شکّ‌ها را از بین مى‌بردیم.

13- عطسه، نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام:

نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.

14- نماز، طردکننده شیطان

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ:

هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.

15- حق الناس

لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ:

تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.

16- پناه بردن به خدا

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ:

پناه به خدا مى‌رم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.

17- اسوه هاى حقیقت

إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر:

حقّ با ما و در میان ماست، کسى جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد.

18- ظهور فَرَج به اذن خدا

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ:

امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس براى ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانى که پنداشته‌اند امام حسین(علیه السلام) کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهى است.

19- شناخت خدا

إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فیجِسْم«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ»:

همانا خداوند متعال، کسى است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى هم حلول نکرده، چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست.

20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده‌هاى پروردگار

إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا:

خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد نمى‌شود، ما دست‌پرورده‌هاى پروردگارمان، و مردمان، دست‌پرورده‌هاى ما هستند.

21- دانش حقیقى

أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ کَفَرَ:

دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.

22- اتّفاق و وفاى به عهد

لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:

اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پیمان را محترم مى‌شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى‌افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى‌شدند.

23- ما را آزردند

قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ:

حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال کرخى فرموده‌اند :نادانان و کم‌خردان شیعه و کسانى که بال پشه از دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.

24- بیزارى از غالیان

أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فیمُلْکِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَنا:

من از افرادى که مى‌گویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب مى‌دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریک هستیم، ما را از مقامى که خداوند براى ما پسندیده بالاتر مى‌برند، نزد خدا و رسولش، بیزارى مى‌جویم.

25- از واجبات‌ترین مستحبات

سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:

سجده شکر از لازم‌ترین و واجب‌ترین مستحبّات است.

26- فضیلت تعقیبات نماز

إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ:

فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.

27- سجده، مخصوص خداست

فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ:

سجده بر قبر جایز نیست.

28- راه اندازى کار مردم

أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ:

خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.

29- امنیّت بخش زمین

إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ:

وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان اهل آسمانند.

30- رجوع به راویان حدیث

وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ:

در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.

31- مطاع، نه مطیع کسى

إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى:

هر یک از پدرانم بیعت یکى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى به گردنم نباشد.

32- آفتاب پشت ابر

وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ:

کیفیّت بهره‌ورى از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره‌ورى از آفتاب است هنگامى که ابر آن را از چشم‌ها پنهان سازد.

33- سبقت اراده خدا بر همه چیز

وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه:

راستى که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او پیشى نگیرد.

34- علّت اصلى غیبت امام(علیه السلام)

وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ:

امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن براى شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان آید.

35- آگاهى امام(علیه السلام)

إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ:

علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى‌ماند.

36- دعاى فراوان

أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ:

براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.

37- سؤال نامطلوب

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ:

درهاى سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.

38- آخرین اوصیا

أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى:

من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مى‌گرداند.

39- حجّت خدا در زمین

إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:

زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.

40- علمدار هدایت در هر زمان

کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:

هرگاه عَلَم و نشانه‌اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشکارگردد، و هر زمان که ستاره‌اى افول کند، ستاره‌اى دیگر طلوع نماید.


من ذخیره خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم
أنا بَقیةَ اللهِ فی أرضِهِ وَ المُنتَقِم مِن أَعدائِهِ (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 392)

ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد، تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند.
مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن أخّرَ المَغربَ إلی أن تَسثَبتَکَ النُّجُومُ (بحارالانوار ج52، ص15)

شیعیان ما هنگامی به فرجام نیک و زیبای خداوند می رسند که از گناهانی که نهی شده اند، احتراز نمایند.
وَالعاقَبَةُ لِجَمِیل صُنع اللهِ سُبحانَهُ تَکُونُ حَمِیدَةُ لَهُم مَا اجتَنَبُوا المَنهیَّ(بحارالانوار ج53، ص177)

من آخرین جانشین پیامبر هستم ، و به وسیله من است که خداوند بلا را از خاندان و شیعیانم دور می سازد.
أنا خاتم الأوصیاء و بی یدفع الله البلاء عن أهلی و شیعتی(بحارالأنوار ، ج 52 ، ص 30)


براى تعجیل در فرج بسیار دعا کنید ، که فرج من فرج شما نیز هست
أکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم(کمال الدّین و تمام النعمه ، ص 485)


هر یک از شما باید کارى کند که با آن به محبّت ما نزدیک شود
لِیَعمَل کُلُّ امْرِءٍ علَى‏ ما یُقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا (تهذیب الأحکام ، ج 1، ص 38)


هیچ چیز مانند نماز ، بینى شیطان را به خاک نمى‏ مالد
ما اُرغِمَ أنفُ الشَّیطانِ بِشَى‏ءٍ مِثلِ الصَّلاةِ (بحار الأنوار ، ج 53 ، ، ص 182)


دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست پس هرگاه او چیزی را اراده کند،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم.
قُلُوبنا اَوعیَةٌ لِمَشیَّةِ اللهِ فَاذا شاءَ شِئنا (بحارالانوار،ج52،ص51)


ما از همه خبرهاى شما آگاهیم و چیزى از خبرهاى شما از ما پنهان نیست
إنّا یُحیطُ عِلمُنا بأنبائِکُم و لایعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِکُم (بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175)


اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی ، و اگر طلب کنی می یابی .
ان استرشدت أرشدت ، و ان طلبت وجدت (بحارالأنوار ، ج 51 ، ص 339)


هر یک از شما باید کاری کند که به سبب آن به محبت ما نزدیک شود
فَلیعمَل کلُّ امرِء مِنکم مَا یقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنَا
(بحارالأنوار، ج 53، ص 176)

برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که گشایش و فرج شما نیز در آن است
فاکثَروا الدُّعاء بِتَعجیلِ الفَرَج فَإنَّ ذَلِکَ فَرَجَکُم(بحارالأنوار، ج 52، ص 92)


هیچ چیز مانند نماز ، بینى شیطان را به خاک نمى مالد
ما اُرغِمَ أنفُ الشَّیطانِ بِشَیءٍ مِثلِ الصَّلاةِ (بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 182)


هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد و او را خوار نمی کند، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال
مَا أرغَمَ أنفَ الشَّیطانِ بِشَیءٍ مِثلَ الصَّلاةِ فَصَلِّها وَ أرغِم أنفَ الشَّیطان(بحار الانوار، ج ,53 ص 182)


منم که زمین را از عدالت لبریز مى‏ کنم ، چنان که از ستم آکنده است
أنَا الَّذی أملأَُها عَدلاً (الخرائج والجرائح ، ج 2 ، ص 785)


  • حاج اقا
۲۳
دی

سَلامُ اللَهِ ما کَرَّ اللَیالى                         وَ جاوَبَتِ الْمَثانى وَ الْمَثالى (1)

عَلى وادى الاراکِ وَ مَن عَلَیْها                     وَ دارٍ بِاللِوَى فَوْقَ الرِّمالِ (2)

دعاگوى غریبان جهانم                               وَ أدْعو بِالتَّواتُرِ وَ التَّوالى (3)

به هر منزل که رو آرد خدا را                   نگه دارش به لطف لا یزالى (4)

منال اى دل که در زنجیر زلفش       همه جمعیّت است آشفته حالى (5)

ز خَطّت صد جمال دیگر افزود              که عمرت باد صد سال جلالى (6)

تو مى‏ باید که باشى ورنه سهل است         زیانِ مایه جانىّ و مالى (7)

بدان نقّاش قدرت آفرین باد                  که گِرد مَه کشد خطّ هِلالى (8)

فَحُبُّکَ راحَتى فى کُلِّ حینٍ                وَ ذِکْرُکَ مونِسى فى کُلِّ حالِ (9)

سویداى دل من تا قیامت                 مباد از شور سوداى تو خالى (10)

کجا یابم وصال چون تو شاهى                    من بد نام رِند لا ابالى (11)

خدا داند که حافظ را غرض چیست    وَ عِلْمُ اللَهِ حَسْبى مِن سُؤالى (12)

و در تعلیقه گوید: این بیت هم در آن غزل است و گویا از خواجه باشد:

أموتُ صَبابَةً یا لَیْتَ شِعْرى مَتَى نَطَقَ الْبَشیرُ عَنِ الْوِصالِ (13) [«دیوان حافظ شیرازى» طبع پژمان، ص 212، غزل 463]



تفسیر شعر:

در بیت اوّل و دوّم می گوید: سلام خدا باد پیوسته و همیشه تا وقتیکه شبها مرتّباً یکى پس از دیگرى مى‏ آیند و مى‏ روند، و طلوع و غروب موجب پیاپى در آمدن آنهاست، تا زمین و خورشید و ماه و ستارگان باقى است، و تا وقتیکه رشته ‏هاى دو صدایه و سه صدایه تارها و نغمه‏ ها و آهنگهاى چنگ‏ها و سازها مى‏ نوازند و قدرت و تاب و توانشان براى بلند داشتن این سرود باقى است (زیرا مثانى به معنى صداهاى دوباره‏اى است که تار و چنگ می دهد، و مَثالى در أصل مَثالِث بوده است یعنى صداهاى سه باره که از آنها شنیده مى‏ شود.) بر وادى اراک که منزلگاه حضرت حجّت است (زیرا سرزمین اراک سرزمین حجاز است که در آنجا فقط درخت اراک وجود دارد) و بر آن کسیکه برفراز آن زمین سکونت دارد و بر خانه ‏اى که در قسمت نهایى در آن بالاى رَمْلها و شنها بنا شده است.(اللِوى بر وزن إلى، بالکسرِ و القصرِ: منقطعُ الرَّملِ أو هو ما الْتَوَى من الرَّملِ. و ألْوَى القومُ: صاروا إلى لِوَى الرّملِ.)

سپس در بیت سوّم می گوید: دعاگوى غریبان جهانم، و بطور تواتر و پشت سر هم من دعا می کنم و دعاگو هستم؛ که باز روشن است: آن غریب جهانى که از شدّت غربت و تنهایى ظهور نمى‏ کند غیر از حضرت حجّت کسى نیست.

و در بیت چهارم می رساند: او که محلّ ثابتى ندارد- گرچه اصلش از مکّه و از وادى الاراک است- و دائماً در عالم در گردش است، اى خداوند مهربان از تو درخواست مى‏ نمایم تا با لطف دائمى خودت او را در هر منزلى که وارد مى‏شود و در آن مسکن مى‏ گزیند نگهدارى کنى‏.

و در بیت پنجم می گوید: اى دل! در فراق او ناله مکن، چرا که گرچه در غیبت است و چهره و رخساره‏اش را از نمایاندن مخفى می دارد، ولیکن بواسطه گیسوان و زلف سیاه او- که کنایه از هجران و غیبت است- آشفته حالان می توانند کسب جمعیّت کنند و به مقصود نائل آیند.

و در بیت ششم می گوید: اینک که رشد و بروز جمال در تو فزونى یافته است، خداوند عمر تو را طویل گرداند و از گزند حوادث مصون بدارد.

و در بیت هفتم می گوید: تویى ولىّ والاى ولایت که قوام کون و مکان بر تو قائم است؛ و تو باید بر قرار و مقرون به بقاء و صحّت و آرامش بوده باشى، چرا که در رأس مخروطى، و بر همه ما سوى‏ حکومت دارى. و در برابر این امر مهمّ و ارزشمند، زیانهاى جانى و ضررهاى مالى هر چه هم فراوان باشد، به من و یا به جهانیان برسد، مهمّ نیست بلکه خیلى سهل و آسان است.

و در بیت هشتم می گوید: آفرین بر دست قدرت پروردگار که تو را در این چندین قرنى که تا به حال گذشته، حفظ و نگهدارى نموده است؛ همان نقّاش قدرت که بر گرد ماه بر فراز آسمان خطّى به شکل هلال مى ‏کشد تا مردم ماه را ببینند، با آنکه بدون شکّ تمام کره ماه موجود است، امّا کسى آنرا نمى‏ بیند، و در غیبت و پنهانى می گذارد، و فقط از این کره آسمانى به قدر هلالى نمایان است بطوریکه اگر کسى نظر کند مى‏پندارد کره‏اى نیست، فقط هلالى بر آسمان موجود است. امام زمان هم موجود است همچون کره تامّ و تمام، امّا کسى آنرا نمى‏ بیند و ادراک نمى‏ کند و فقط به قدر ضخامت هلالى از آثار او در جهان مشهود است و مردم از آن منتفع می گردند، ولى باید ظهور کند و از پرده خفا برون آید و چون بَدْر و ماه شب چهاردهم نور دهد و همه جهان را منوّر کند.

خوب توجّه کنید: اگر این بیت را اینطور معنى نکنیم، معنى آن چه می شود؟! تعریف کردن از ماه آسمانى به پنهانى، و خطّ هلالى در شبهاى‏ نخستین طلوع آن بر گرد آن کشیدن چه مدحى را متضمّن است؟!

و اگر مراد از ماه را سیما و چهره محبوب فرض کنیم و خطّ هلالى را هم محاسنش بدانیم که بر گرد آن روییده است، با آنکه این استعاره با آن استعاره قرص ماه آسمان و اختفاى آن در شبهاى نخستین جز بمقدار هلالى که نمایان است، دو مفاد است معذلک این استعاره نیز منافاتى با وجود حضرت صاحب الزّمان ندارد؛ زیرا آن انسانى که در خارج بر گرد صورتِ چون ماهش محاسن روییده است، با توصیف غربت و ولایت و سرورى و پادشاهى و سائر اوصافى که در این غزل آمده است، غیر از آنحضرت نمى ‏تواند مراد و مقصود باشد.

و در بیت نهم می گوید: من پیوسته با تو سر و کار دارم. محبّت توست که راحت دل من است در هر حال، و ذکر توست که أنیس من است بطور پیوسته و مدام.

گرچه نظیر این مضمون در سائر غزلهاى حافظ موجود است و آنها راجع به خود ذات أقدس حقّ تعالى است، ولیکن در این غزل به قرینه سائر ابیات غیر از حضرت حجّت نمى‏ تواند بوده باشد. پس ضمیر مخاطب ذِکْرُکَ و حُبُّکَ راجع به اوست.

و به همین طریق مفاد بیت دهم است که در دعا می گوید: دریچه قلب من که مملوّ از خون حیاتبخش من است، و پیوسته آن خون در جنبش و حرکت و ضربان و خروش است، هیچگاه از معامله و سر و کار داشتن و تلاش براى بدست آوردن محبّت و رضاى تو خالى نباشد.

و در بیت یازدهم مخاطب خود را شاه، و خودش را رِند و گداى لا ابالى خوانده است؛ و وصال این درجه پست و زبون را با آن شاه با عظمت و با تقوى و داراى عصمت و طهارت، بعید به شمار آورده است. در این بیت هم معلوم است که: مراد وى از «چون تو شاهى» غیر آن صاحب ولایت کلّیّه إلهیّه‏ نمى‏باشد.

و در بیت دوازدهم خیلى روشن و واضح از سخنان و تخاطب فوق بطور رمز و اشاره، پرده بر می دارد که: اینها که گفتم همه اشاره و کنایه و استعاره و رمز بود که چه می خواهم بگویم؛ صراحت نبود و من نمى ‏خواستم یا نمى ‏توانستم آن وجود أقدس را چنانکه باید و شاید معرّفى کنم، و عشق سوزان خود را براى لقاء و دیدارش در قالب غزل آورم؛ امّا خداوند علیم و خبیر می داند که در دل من چه مراد بوده است، و او کفایت می کند از کلام و سؤالى که من بخواهم آنرا برزبان آورم.

و در بیت إلحاقى می گوید: من از شدّت عشق و آتش وَجْد بالاخره خواهم مرد، و در انتظار فرج او جان خواهم سپرد؛ و مانند یعقوب در فراق یوسف کور خواهم شد و چشمم پیوسته بر در است که چه موقع بشیر، بشارت از لقاء وصال میدهد؛ و یوسف گمگشته بیابانى در چاه غربت در افتاده، غریب و تنها، سرگشته و متحیّر مرا بشارت دیدار می دهد، و با فرج او و لقاى او چشمانم بینا میگردد، و چون مرده از قبر برخاسته زنده می گردم و حیات نوین مى‏ یابم.

  • حاج اقا
۲۳
دی

  • حاج اقا
۲۳
دی

50 دستورالعمل برای زندگی بهتر

روزی پشت چراغ فرمز توقف کرده بودم که جمله زیبایی پشت یک تاکسی نظرم را جلب کرد وعکسش را گرفتم : " امروز برای خدا چه کردی؟" .... در هیاهوی زندگی همه ما -گاه که نه - اغلب فراموش می کنیم رهسپار خانه ابدی هستیم و در این چند روز فرصت دنیا باید وسایل عیش خویش را پیش فرستیم تا نگوییم یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی (فجر/24) ، گرچه دستورالعمل های مختلفی بـرای زندگی بهتر در این دنیا منتشر شده این یکی را بیشتر پسندیدم و تقدیم شما عزیزان می کنم :

1. همیشه به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.

2. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.

3. هر آنچه که می شنوید را باور نکنید.

4. همه دارایی تان را خرج نکنید.

5. هر چقدر که می خواهید نخوابید.

6. وقتی به کسی می گویید "دوستت دارم" واقعاً دوستش داشته باشید.

7. وقتی میگویید "متأسفم در چشم طرف مقابل نگاه کنید. از گفتن کلمات جادویی " معذرت می خواهم" ، " ببخشید "تشکر می کنم"، " ممنونم" و نظایر اینها برای جبران اشتباه یا کم توجهی دریغ نکنید.

8. هیچگاه به رؤیاهای دیگران نخندید.

9. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است. خصوصا برای همسری که با اعتماد شما را شریک زندگی خود کرده ، عشق و احترام قائل باشید.

10. در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد!

11. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.

12. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.

13. وقتی کسی از شما سؤالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"

14. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.

15. همیشه با مادرتان در تماس باشید.

16. وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"(اگر عربی بلدید بگید: یَرحَمُکَ الله)

17. وقتی شکست میخورید، درسی که از آن شکست می آموزید را فراموش نکنید.

18. سه چیز را بیاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان.

19. اجازه ندهید یک مشاجره کوچک یک دوستی بزرگ را خراب کند.

20. وقتی متوجه اشتباه خود شدید، قدمهای فوری برای جبران آن بردارید.

21. وقتی گوشی تلفن را برمی دارید لبخند بزنید، فرد تماس گیرنده لبخند شما را در صدایتان حس خواهد کرد.

22. با کسی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. وقتی سنتان بالاتر میرود، مهارت های محاوره ای به اندازه مهارت های دیگر اهمیت پیدا خواهد کرد.

23. مقدار زمانی را در تنهایی سپری کنید.

24. آغوشتان را برای تغییر باز کنید ولی نه به اندازه ای که ارزشهایتان زیر سؤال رود.

25. بیاد داشته باشید که گاهی سکوت بهترین پاسخ است.

26. بیشتر کتاب بخوانید و کمتر تلویزیون تماشا کنید.

27. شرافتمندانه و خوب زندگی کنید تا در زمان پیری وقتی به گذشته فکر کردید، فرصتی دوباره برای لذت بردن از آن پیدا کنید.

28. به خدا توکل کنید ولی درب ماشینتان را قفل کنید(= با توکل زانوی اشتر ببند).

29. وجود فضایی عاشقانه در خانه تان بسیار مهم است. هر آنچه که میتوانید برای ایجاد خانه ای آرام، آسوده و امن انجام دهید.

30. در اختلافات با کسی که دوستش دارید، با موقعیت کنونی دست و پنجه نرم کنید. گذشته را پیش نکشید.

31. مفهوم عمیق و ژرف مطالب را درک کنید.

32. دانش خود را به اشتراک بگذارید. این روشی است برای دستیابی به ابدیت.

33. با محیط زیست مهربان باشید.

34. با خدا راز و نیاز کنید. قدرت بیکرانی در این کار است.

35. وقتی کسی از شما تعریف میکند هیچگاه حرفش را قطع نکنید.

36. حواستان به کار خودتان باشد.

37. به کسی که زمان بوسیدن شما چشمانش را نمی بندد اعتماد نکنید.

38. یکبار در سال به جایی بروید که تابحال نرفته اید.

39. اگر درآمد زیادی دارید، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان برای کمک به دیگران اختصاص دهید. این بزرگترین لذت بردن از ثروت است.

40. بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.

41. قوانین را بیاموزید سپس برخی را بشکنید.

42. بیاد داشته باشید بهترین رابطه آنی است که عشق شما به یکدیگر بزرگتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.

43. موفقیت خود را اینگونه محک بزنید که چه چیزی را از دست می دهید تا چه چیزی را بدست آورید.

44. بخاطر داشته باشید که شخصیت شما سرنوشت شما است.

45- مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

46- هیچوفت به کسی که غم سنگینی دارد نگو"می دانم چه حالی داری" چون در واقع نمی دانی.

47- از صمیم فلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

48- در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

49- هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

50- هر روز از خودت سؤال کن امروز برای خدا چه کردی؟

  • حاج اقا
۲۳
دی

افتخارم همه این است که آقای منی

هر چه دیدم همه زشت است توی زیبای منی

 

غیر تو نیست مرا واسطه ای تا به خدا 

رابط بین من و عالَم بالای منی

 

در دل پیر و جوان یاد تو غوغا کرده 

نور اثنی عشری سرور والای منی

 

به خــدا دار و ندار من بیچاره تویی 

در همه ذکر و نمازم تو تمنای منی 

 

روح من از عملم گشته پریشان و مریض

مهربانا همه جا فکر مداوای منی 

 

سیــّدی گرچه از منِ بد پنهانی

هر کجا می نگرم آیت پیدای منی 

 

به کجایی؟به خدای تو دلم بی تاب است

بغض سنگین و فروماندۀ در نای منی 

 

نیست در سینۀ من غیر ظهورت حاجت

ذکر هر روز من و نالۀ شبهای منی 

 

هر چه هستم تو امید و شه و مولای منی

در میان همه کس مونس تنهای منی 

 

جریـــمه مشـــق امشــب صـــد بار بنویس:

آقایـــے ڪــه یـــادش نبــــودم در قُنـــوت سحــرش یـــادم ڪــرد ...

التماس دعا از شما عزیزان مخصوصا در مناجات سحرتان 

اللّهــــــم عجّـــل لولیّــــک الفـــ ـــرج والعافیـــة والنـصــــر

  • حاج اقا
۲۳
دی

برخی به اشتباه تصور می کنند که اولین رویکرد استعماری در ایجاد تروریسم در منطقه در افغانستان انجام شد، این در حالی است که اولین تلاش ها در این راستا از سوی امپراتوری استعماری انگلیس آغاز شد و این کشور جریان تروریستی صهیونیست را در فلسطین استقرار داد و به آنها وعده داد کشور یهودی را برای آنها در این منطقه ایجاد خواهد کرد.

با وجودی که استعمار انگلیس پرورش دهنده صهیونیسم بود، اما خود نیز از شرور این رژیم در امان نماند و اتسل یکی از جنبش های شبه نظامی صهونیست ها در سال 1939 عملیاتی تروریستی درانگلیس انجام داد که افسران مسئول اداره یهودی در نیروهای امنیتی وابسته به دستگاه های نمایندگی بریتانیا را هدف قرار داد. مشابه همین اتفاق در افغانستان نیز روی داد و طالبان بعد از قدرت گرفتن علیه ناتو که پرورش دهنده اصلی آن بود کودتا کرد و سازمان القاعده را ایجاد کرد.


انگلیس و آمریکا عامل اصلی فتنه صهیونیسم و وهابیت در منطقه

در مورد فتنه وهابیت نیز انگلیس عامل اصلی شعله ور کردن آتش وهابیت بود، با وجود آنکه تلاش های وهابیت به دست محمد علی پاشا در مصر رو به خاموشی گراییده بود، این انگلیس بود که در جریان توافق سایکس پیکو به احیای مجدد آن پرداخت. انگلیسی ها در راستای منافع خود و برای از بین بردن امپراتوری عثمانی اقدام به حمایت از وهابیت کرد. البته شاید بتوان گفت ایده اولیه تاسیس چنین گروهی از یک تیم از یگان های ویژه در ارتش عثمانی گرفته شد که برای مأموریتهای خاص از سوی دولت عثمانی مورد استفاده قرار می گرفتند.

وحشیگری و کشتار و خونریزی ویژگی اصلی این گروه بود و آنها تنها کشتار و قتل و خونریزی را می شناختد. آنها در گروهی کاملا متشکل از مردان پرورش داده می شدند و رسیدن به زنان برای آنها حرام بود، مگر اینکه در خلال جنگ ها به زنان دشمن دست پیدا می کردند. این موضوع آنها را به ابزار کشتار وحشیانه تبدیل کرده بود. در حقیقت وهابیت را می توان وارث اصلی این جریان نظامی بعد از فروپاشی آن دانست، چرا که اعتقادات تعصبی و جامعه ای که محمد بن عبدالوهاب ایجاد کرده بود، مکانی برای لانه گذاری قاتلان و تروریست های وحشی شد و می توان گفت اتفاقاتی که این روزها از کشتار و جهاد نکاح در سوریه دنبال می شود، بهترین دلیل برای این نکته است که وهابیت نیز دقیقا در همان مسیر تیم ویژه نظامی امپراتوری عثمانی قدم بر میدارد.


 


بنابراین انگلیس استراتژیست اصلی گروه های تروریستی و آمریکا وارث این راهبردهاست و همین طرح هاست که مرکز ثقل لابی صهیونیستی را به سمت این کشور تغییر داده است. البته در این دو فضای مناسب برای تربیت تروریست، نسل های متعددی از تروریست ها زیر نظر استعمار پرورش می یابند. در این مزرعه کودکان با افکار نژادپرستانه و اعتقادات تکفیری بزرگ می شوند و این رویکردها  با گوشت و خون آنها آمیخته میشود. هر دوی این گروه ها به فرزندان خود می آموزند که ملت برگزیده یا تنها فرقه نجات یافته هستند و به این ترتیب ابزار وحشتناکی برای ترور و کشتار در جامعه انسانی بویژه جهان اسلام به وجود می آورند.

گزارش های منتشر شده اخیر از ویکی لیکس که خبرگزاری رویترز آن را منتشر کرد، نشان می دهد که یک تلگراف محرمانه آمریکا از تلاش سازمان های موسوم به خیریه سعودی و اماراتی در پاکستان خبر داد که به دنبال کودکان هشت ساله و بیشتر برای عملیات جهادی هستند. این سند نشان می دهد که با وجود اطلاع آمریکا از اینکه سازمان القاعده که تحت عنوان جهاد جهانی نامیده می شود از سوی منابع سعودی و طبعا با اطلاع سازمان جاسوسی عربستان تامین مالی می شود، اما با این وجود هیچ اقدامی برای مقابله با این اقدام صورت نمی گیرد، این در حالی است که ارتش آمریکا در چهار گوشه جهان منتشر شده است.

همچنین با وجود اطلاع آمریکا از تامین مالی این گروه ها از سوی امرای سعودی از جمله نایف بن عبدالعزیز ولیعهد سابق و حتی بندر بن سلطان که به جورج بوش هم بسیار نزدیک بود، معلوم نیست چرا آمریکا اقدامی برای مقابله با این اقدام سعودی ها که کشورها را ویران کرده و جنگ هایی را در تمامی دنیا ایجاد کرده، انجام نمی دهد و آن را تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا به حساب نمی آورد.


اگر بخواهیم القاعده را یک سازمان تروریستی و تهدید کننده امنیت ملی آمریکا به شمار آوریم، پس چرا آمریکا مانند عراق به عربستان سعودی حمله نمی کند؟ آیا ارتش عربستان قویتر از ارتش عراق در زمان صدام حسین است که آمریکا با آنها وارد جنگ شد؟ اگر هم القاعده تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نیست، پس چرا این کشور به این بهانه به افغانستان حمله کرد و آن را ویران کرده و با ارسال هواپیماهای بدون سرنشین خود به آن بسیاری از شهروندان غیر نظامیان را به خاک و خون کشید؟ چطور ممکن است عربستان سعودی که از استعمارگری در افغانستان و عراق و لیبی حمایت می کند، در سوریه از جهادگران بر علیه این کشورها استفاده کند؟ این واقعیت ها نشان می دهد که مسأله ای در این میان در رویکرد مبارزه غرب و هم پیمانان منطقه ای آن با تروریسم مبهم مانده است.


انگیزه های استعمار از ایجاد تروریسم صهیونیستی

این حلقه مفقوده می تواند دیدگاه ما را روشن تر کند، بویژه وقتی بدانیم که این استعمار بود که تروریسم صهیونیستی رسوا شده را در فلسطین ایحاد کرد و با تمام ابزارهای اقتصادی و نظامی و سیاسی از آن حمایت کرده و بر جنایات آن سرپوش گذاشت.

پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


مکس نوردو یکی از موسسان جنبش صهیونیسم و یکی از بزرگترین متفکران دیدگاه های‌صهیونیستی می گوید: «ما می دانیم آنها چه انتظاری از ما دارند. آنها می خواهند ما نگهبان کانال سوئز باشیم. ما باید نگهبان مسیر شما به هند از طریق خاور دور باشیم. ما این آمادگی را داریم که این خدمت نظامی را انجام دهیم، اما شما نیز باید کاری کنید که ما بتوانیم این مأموریت را انجام دهیم.» معلوم می شود که این مسایل همگی به منافع استعمارگران در منطقه ما مربوط می شود. وجود اسرائیل در منطقه خاورمیانه تنها برای حمایت از منافع اقتصادی استعمار نیست، بلکه برای این است که امت اسلام همواره ضعیف و مریض و تجزیه شده نگه داشته شود. این می توان برگه برنده ای باشد که یگانهای ویژه استعمار در منطقه باقی بمانند و مأموریت های سخت را انجام دهند.


انگیزه های غرب از ایجاد وهابیت سعودی

در مورد روی دوم تروریسم در منطقه یعنی وهابیت نیز باید گفت که حمایت غرب از وهابیت نیز تنها به این علت نیست که آنها حافظ امین منافع اقتصادی غرب در خلیج فارس هستند، بلکه آنها نیروهای سری در تضعیف امت اسلام نیز هستند و آنها را به نفع استعمار غربی در حال تجزیه شده نگه می دارند. یکی از مهم ترین واقعیت هایی که ما در مقابله قبل نیز به آن اشاره کردیم این است که بهار عربی نشان داد که این دو بذر فتنه از هم جدا نیستند و هماهنگی خاصی بین این دو وجود دارد، این هماهنگی را می توان از اظهارات ولید بن طلال در مصاحبه با شبکه بلومبرگ درک کرد.

آیا عاقلانه است که بگوییم امیر ثروتمند و فحاش سعودی این اشتباه بزرگ را انجام داده و بدون هماهنگی با مقامات ارشد کشور خود این اظهارات آتشین را بیان کرده است؟ موضوعی در این سطح به این سادگی ها نیست و ولید بن طلال بچه کوچکی نیست که بتوان او را به  بازی گرفت.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


بنابراین این اظهارات از روی اشتباه یا حماقت یا نظر شخصی ولید بن طلال نبود، بلکه دیدگاه هایی بود که یک هدف خطرناک پشت آن قرار گرفته است و آن گرفتن نبض افکار عمومی عربی و بویژه اهل تسنن است که بدانند آیا به خوبی نسبت به اصطلاحات خاص "دشمن شیعی" و "دشمن ایرانی" و مجوسی" و "دشمن لائیک" و سایر دستورالعمل های استعماری پخته شده اند که بتوان در جهان از آن بهره برداری کرد و یک جنگ روانی در امت اسلام به وجود آورد تا همچنان این امت ضعیف و خسته باقی بماند و همچنان به مبارزه با یکدیگر بپردازند.

به نظر می رسد هر دو اردوگاه تروریستی با یک هدف فعالیت می کنند. در اردوگاه صهیونیستی کنفرانس هرتزلیا به صراحت اعلام می کند که باید جنگهای فرقه ای و درگیری سنی و شیعه در امت اسلام ایجاد کرد تا منافع و برنامه های رژیم صهیونیستی تامین شود، درست است که کنفرانس هرتزلیا این پیشنهاد را می کند اما ما می بینیم که جریان اجرایی و عمل کننده به این پیشنهادات اردوگاه دوم  تروریست منطقه ای یعنی وهابیت سعودی و لابی جهانی آن و ابزارهای تبلیغاتی آن است که عربستان هزینه های سرسام آوری برای آنها صرف می کند.

بنابراین دستور کاری لابی اسرائیلی (آیپک) و لابی وهابی در ایجاد جنگ در سوریه مشترک است و هنگامی که اوباما [بنا به دلایل متعدد] از حمله نظامی به سوریه خودداری کرد، هر دوی این محورها فشار بر وی را آغز کردند و دولت وی را به سمت تصمیم گیری در راستای حمله به سوریه کشاندند و مانع تراشی هایی را در مسیر مذاکرات و راه حل سیاسی بحران سوریه انجام دادند.  این همگرایی و همراهی از واقعیت هایی بود که با کمک بهار شکست خورده عربی خود را نشان داد.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


حال این سوال مطرح است که اگر استعمار خودش تروریسم وهابی را تربیت کرده، چرا از یک سو از آنها حمایت کرده و در نقطه مقابل با آنها وارد جنگ می شود؟  قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم، باید بدانیم که تربیت تروریست ها مانند تربیت حیوانات وحشی است که به صورت کامل رفتار آنها تحت کنترل در نمی آید، فرد تروریستی که در یکی از خاستگاه های تروریستی رشد می کند، فرهنگ قتل و کشتار دارد و با هر کسی که منتقد یا معترض به وی باشد، همین رفتار را دارد، بنابراین کنترل و مهار وی بسیار سخت است.

از سوی دیگر باید بدانیم که در جهان منافع کشورها با حساب سود و زیان در تعاملات بین المللی جایگاه خاصی دارد. بنابراین نحوه تعامل استعمار با حرکات تروریستی نیز بر این مبنا شکل می گیرد. بنابراین برای جلوگیری از خسارت های احتمالی حتی ممکن است آن را قربانی کند.

پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان



خدمات تروریست ها به استعمار

الف: تضعیف امت اسلام و واگرایی بین مسلمانان: شاید این بزرگترین خدمت تروریسم به استعمار باشد، این جریان باعث شده واگرایی و جنگ در میان امت به وجود آید و بذر کینه و نفرت در میان آنها پاشیده شود و با رویش درگیری ها، میوه ای جز تجزیه و واگرایی به دست نمی آید.

ب: بهانه دادن به استعمار برای حمله به کشورهای اسلامی: وجود تروریسم در کشورهای ما و تهدیدات جوامع و تمدن های بشری این بهانه را به دست استعمار می دهد تا به منطقه حمله کند و با تضعیف بیشتر مسلمانان اموال و ثروت های آنها را به غارت ببرد. این اتفاق در مورد عراق و افغانستان روی داد و با حمله به این کشورها علاوه بر کشتار و ویرانی و غارت ثروت و منابع طبیعی این کشورها گروه های تروریستی نیز نفوذ و قدرت بیشتری در این کشورها پیدا کردند و این نتیجه طبیعی جنگ است. تفکر سیاه وهابی نیاز مبرمی به این فضای کینه توزانه و غبار آلود دارد، فضایی که مملو از فقر و جهالت باشد و زمینه های رشد و توسعه وهابیت در این فضا فراهم خواهد شد و جنگ می تواند این فضا را به وجود آورد.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


ج: ثروتمندتر شدن غرب: برخی اعتقاد دارند این جنگ ها برای غرب هزینه های زیادی به دنبال دارد، اما این افراد حساب سودهای این کشورها در مقابل ضررها را نمی کنند . غرب در این حملات علاوه بر غارت ثروت ها و از بین بردن اقتصاد ما بازار تسلیحاتی خود را نیز رونق می بخشد. مشخص است که گروه های تروریستی سلاح های خود را از ایران یا روسیه یا چین نمی خرند، بلکه سلاح های پیشرفته ای دارند که آنها را از غرب خریداری می کنند. امروز سوریه عربستان سعدی اقدام به خرید همین سلاح های پیشرفته کرده و از این راه غرب را تغذیه می کند. بنابراین در نتیجه این فعل و انفعالات اقتصاد غرب تقویت شده و بحران های اقتصادی آنها با خون ملت مسلمان میشود و این از برکات اعلام جهاد علیه امت اسلام است.

د: تخریب وجهه اسلام: همه می دانیم که دستگاه تبلیغاتی صهیونیسم جهانی حمله به اسلام و تخریب وجهه این دین را از طریق اسلام هراسی در میان افکار عمومی دنیا دنبال می کند. در گزارش های غربی آمده است که با وجود تمامی اقدامات، انتشار اسلام در غرب و گرایش غربی ها به اسلام افزایش پیدا کرده است.

11 سپتامبر فرصت خوبی برای تروریست معرفی کردن اسلام و ایجاد اسلام هراسی بود. بعد از این اتفاق اسناد و فیلمهای هالیوودی و تحلیل ها و برنامه های رسانه ای همواره در گوش افکار عمومی جهان می خوانند که عرب ها و مسلمان اقوامی وحشی هستند و همواره با کشتار و غارت زندگی می کنند. خطر این تبلیغات هنگامی بیشتر می شود که می بینیم سازمان ها و جریان هایی در عرصه واقعیت وجود دارند که در راستای خدمت به این برنامه ها زمینه های این برداشت غلط در افکار عمومی غربی را به اثبات می رسانند.

هنگامی که انسان غربی می بیند که در کشورهای اسلامی گروهی با شعارهای اسلامی اقدام به کشتار مردم و سر بریدن آنها می کند، تبلیغات پوشالی غربی در مورد اسلام هراسی راحت تر بر عمق جان آنها نفوذ می کند. این گروه های تروریستی به دروغ خود را مسلمان می دانند، نقش اساسی در ایجاد این فضای ترس از اسلام در افکار عمومی جهان دارد.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


ه: تخریب ارتش های ملی و مقدرات امت: کسی که بحران های امت اسلامی را از نزدیک دنبال می کند، می بیند که طرح های واقعی از سوی غرب برای تخریب ارتش های ملی کشورهای با تمامیت ارضی از سوی غرب وجود دارد. این موضوع از عراق آغاز شده و بعد از آن در سودان و لیبی دنبال شده و در سوریه و مصر و یمن نیز در جریان است.

این دستور العمل تنها از سوی استعمار دنبال نمی شود، بلکه بهار عربی نشان داد که گروه های تروریستی نیز نقش اساسی در تخریب و تجریه ارتشها دارند، ارتش هایی که روی خون شهدا و تعصب نسل های مختلف از میان افراد یک کشور ایجاد شده و ساختن چنین ارتش هایی در میان انبوه دشمنان اصلا ساده نیست. بزرگترین دلیل در این راستا تهدید گروهک داعش است که وعده داد بعد از سوریه به مصر خواهد رفت.

اما آیا می بینیم که حتی یکی از این گروه های تروریستی رژیم صهیونیستی را تهدید کنند و یا حتی یک تیر برای آزادی قدس بعد از شام شلیک کنند. اگر ایدئولوژی واقعی این عناصر را درک کنیم، این واقعیت اصلا برای ما عجیب نخواهد بود، چرا که حتی اگر سوریه و مصر نیز سقوط کند، بعد از آن روی آن ها به سمت قدس نخواهد رفت و الجزایر و سودان را هدف قرار خواهند داد و زنجیره تخریب کشورهای اسلامی در میان آنها دنبال خواهد شد تا این کشورها همواره ضعیف و ضربه پذیر باقی بمانند و قدرت دفاع از خود را نداشته باشند.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


به این ترتیب بعد از اینکه ارتش های ملی تخریب شد، دیگر ما با چه چیزی می توانیم با اسرائیل بجنگیم و قدرت بازدارندگی در برابر این رژیم را نخواهیم داشت. به این ترتیب بار دیگر نقش تکاملی دو شاخه تروریستی در منطقه یعنی صهیونیسم و وهابیت خود را نشان می دهد.

و: خصومت با دشمنان استعمار قدیم: تروریسم سلاحی گسترده برای تقابل با دشمنان استعمار قدیم است، تروریسم وهابی به صورت علنی به سلاحی در خدمت استعمار تبدیل شده است، همانطور که در تحولات منطقه ای شاهد آن هستیم، وهابیت سعودی در حال حاضر به یکی از مهم ترین دشمنان محور مقاومت تبدیل شده است، محوری که تنها جریان اسلامی است که موفق شده در تقابل با رژیم صهیونیستی پیروزی هایی را به دست آورد و یک تنه در برابر پیشرفته ترین سلاح های آنها بایستد.

استعمار البته خسارت هایی نیز از این تروریست ها دیده است که شامل خسارت های مادی اندک و کمک های مالی و تجهیزاتی کمی است که در برابر تخریب کامل کشورها و کشته شدن میلیون ها قربانی در جنگ هایی که به نفع استعمار صورت گرفته، غیر قابل توجه است.


بازی موش و گربه غرب با مزدوران تروریست

در حال حاضر می بینیم که وهابیت سعودی تنها به جاهایی می تازد که استعمار می خواهد آنها را تخریب کند و به آن حمله کند؛، مثل اتفاقی که در مالی روی داد. درست بعد از اینکه فرانسه درگیر بحران های اقتصادی شد که منافع استعماری آنها را به خطر انداخت، ناگهان شاخه های این تروریسم، مالی را به عنوان سرزمین جهادی خود انتخاب کردند تا بهانه را به دست استعمار فرانسوی برای حمله به آن بدهند. مشخص بود که هدف فرانسه از این حمله نیز مبارزه با تروریسم نبود، بلکه هدف، استعمار این کشور و روانه کردن ارتش به آنجا برای خروج از بحران مالی بود، این اتفاق الان در لیبی نیز روی داده است.


پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان


بنابراین بازی موش و گربه شاخه های تروریستی با کشورهای استعماری به گونه ای اداره می شود که در نزد افکار عمومی نزدیک به واقعیت نشان داده شود. باید افکار عمومی تصور کند که انسان های شر و انسان های خوب وجود دارند که هر کدام از آن ها طرفدارانی دارند. در این میان هر کدام می خواهد خود را خوب جلوه دهد و طرف مقابل را شر معرفی کند و این بازی است که الان بین قدرت های استعماری و عربستان سعودی که مزرعه تروریستی استعمار است، دنبال می شود.

سازمان های به اصطلاح جهادی در این کشورها از جمله در عربستان در حالی با ادعای مبارزه با استعمار کمک های خود را به افراط گرایان بیشتر کرده اند که در کشورهای آنها مملو از پایگاه های همین کشورهای استعماری است و کشور خودشان در بسیاری از حملات با این استعمارگران همراهی می کنند.

عربستان عرصه اول کمک های مالی و تسلیحاتی برای جهادگران و تروریست ها است و در میان امت اسلام از افغانستان گرفته تا پاکستان و عراق و سوریه و لبنان و مصر و یمن و سومالی و لیبی و تونس و الجزایر فساد و تباهی ایجاد می کند، اما هیچ اثری از جهاد آنها در سرزمین های اشغالی فلسطین و حتی در خود عربستان وجود ندارد، این در حالی است که استعمارگران در مناطق مختلف این کشور حضور دارند.

منافع استعماری می طلبد که این کشورها به مزارعی برای توسعه تروریسم و دیدگاه های افراطی تبدیل شوند و بهترین مثال آن در تحولات سوریه است. آیا کسی هست که فکر کند قدرت های استعماری برنده تحولات سوریه نیستند؟ چرا که مقدرات دولت سوریه تخریب شده و ارتش ملی آن تضعیف شده است و قراردادهای تسلیحاتی بزرگی با فرانسه از طریق دلارهای نفتی سعودی منعقد شده که تجهیزات مورد نیاز تروریست ها در سوریه را تامین کند. به این ترتیب فرانسه موفق شده هدف سیاسی بزرگی را با تخریب دولت سوریه برای خود به دست آورده و جیب خود را پر کند.

  • حاج اقا
۰۵
دی

http://www.aparat.com/v/zY6lR

                                                                                       

شهید دکتر عبدالحمید دیالمه؛ متولد سال 1333 وی نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی نیز بود همچنین شاه کلید مبارزات جوانان مشهدی بود. او از محضر آیات اعظام: شهید مطهری، مکارم شیرازی و سبحانی بهره برده اند.

شهید دیالمه در مسائل سیاسی از تیز بینی خاصی بر خوردار بود، او برای سنجش افراد فقط به سابقه مبارزاتی و عضویت در گروه های خط امامی از جمله حزب جمهوری خلاصه نمی شد بلکه مبانی اعتقادی برای وی مبنا بود. همانطور که بدون هیچ ملاحضه گری های حزبی و تعارفات سیاسی ؛ وقتی در روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب بود به حضور برخی عناصر در حزب اعتراض نمود.

متن زیر برگزیده ای از سخنرانی شهید دیالمه یک هفته قبل از شهادتشان است:

زمانی افرادی با شیوه فکر ما مخالف بودند و می گفتند که نباید حرفمان را بزنیم، آری آن زمان در باره بنی صدر خیلی گفتیم، همانطور که الآن خیلی ها داد می زنند ولی کسی نیست که صدای آنها را بشنود. ولی حالا هم بحمدا... به جایی رسید که امام آنچه را که یک سال در درون خودش نگه داشته بود بیان کردند. این ها کاری کردند که دیگر کاسه صبر امام با آن همه صبر و تحملش سر برود. اگر همین صحبت های دیروز امام را گوش کنید، می بینید خیلی راحت و مستقیم گفته است که نیروهای خارجی این برنامه را حمایت می کند. این مطلب را از مظمون کلام خیلی خوب متوجه می شوید اگر مذاکرات بنی صدر را با کارتر و غیره را خوانده باشید، می بینید چه نوع مذاکراتی و معاملاتی برسر گرو گان ها کرده اند. این چهره هایی اند که در مراحل مختلف روشن می شوند. اگر امروز نام نمی برم به خاطر این است که صلاح نمی دانم.

همین الآن افرادی برای بعضی وزارت خانه ها کاندید اند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست. ولی متاسفانه نمی توانم کاری کنم. تنها یک رای مخالف دارم که می دهم. یکی از نمومه هایی که میتوانم به شما بگویم آن هم آقای موسوی است. سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی . اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمان مبارز و پیمان است. البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکری او همان است و اگر روجوع کنید به روزنامه می بینید که در خیلی از این جاها این خط مش را طی میکند. این ها را من از دید حزب نمی بینم. بلکه من این ها را فقط از پایگاه ایشان می بینم. و الا هیچ کدام از اینها را نه به حزب می گزارم و نه به حساب سران حزب و نه به عنوان نیرو های مخلص و معتقد و مومن درون حزب. بلکه شخصاَ به حساب خود ایشان می گزارم. و اگر در اینجا می گویم به این دلیل است که مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند. موضع گیری های روزنامه در بعضی از موارد کم و بیش موضع گیری های روزنامه امت است.

بعد از اینکه یک شب من در حزب صحبت کردم و چند نمونه مقاله ایی که علیه آقای فلسفی و دیگری مقاله ایی با نام خیابان مصدق و ... را بیان کردم، آقای موسوی بعد من آمد که از خود دفاع کند گفت: ما این ها را نمی پذیریم چون نمی خواهیم شیوه های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم. البته الفاظ را اشتباه به کار می برد ولی من آن برداشت را که او از این لغت داشت را می گویم ولی معنایش این نیست . برداشت وی از این شیوه اینطور بود که یک چیز که در تاریخ اتفاق افتاده را مجدداً بیاییم با حال تطبیق دهیم. ولی بعد از سخنرانی امام در مورد مصدق و کاشانی پیغامی به آقای موسوی فرستادم که بر خلاف دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه از آناکرونیستیکی فکر می کنند!!!! البته ایشان سابقه های قبلی هم در گروه های منفی داشتند؛ از جمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان. پیمان، سامی و او همه در باند نخشب بودند بعد از، آن جا جدا شدند که پیمان گروه جنبش مسلمان مبارز و سامی گروه جاما را درست کردند. ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقلم. ولی در واقع همان طور که در روزنامه معلوم است همین شیوه فکری را اعمال کرده است. مثلاَ مصاحبه با فلان نماینده عضو جنبش مسلمان مبارز در مقاله ای بلند در صفحه اول با تیتر درشت از یکی از نمایندگان عضو جنبش مسلمان مبارز درباره قضیه تالبوت. حتی یک بار در صفحه اول عکس پیمان را چاپ کرد.

علاوه بر این موضع گیری خانمشان هم نمی پسندم، نظر من نیست، نظر اسلام است. یک مشت مزخرفاتی را به هم بافته به اسم اسلام. زهرا رهنورد کتاب هایی مثل طلوع زن مسلمان، همگام با یوسف، قیام موسی و هرچه از این ها را توانسته به هم بافته است.

او که سابقه مسلمانی زیادی ندارد حالا چطور شده مفسر قرآن می‌شود؟ در همین کتاب (طلوع زن مسلمان) جملاتی که مربوط به نهج البلاغه امام علی (ع) است را به فارسی نوشته بعد به عنوان تبلیغات ارتجاعیون علیه زن آنها را می کوبد. چون همه، این ها را متوجه نمی شوند که از نهج البلاغه است می گویند مرتجعین چه مزخرفاتی می گویند ...

  • حاج اقا
۰۴
دی

ولادت اعجاز آمیز حضرت عیسی(ع)

مسیح(ع) نه کشته شد، نه به صلیب کشیده شد بلکه...

حضرت عیسی بن مریم(ع) پیامبر بزرگ الهی و اولوالعزم، در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی، ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در جلد 14 کتاب شریف بحار الانوار آمده است که حضرت عیسی بن مریم(ع) 580 سال قبل از ولادت پیامبر اسلام در سرزمین کوفه در کنار رود فرات چشم به جهان گشود و به گفته بعضی او در دهکده ناصره یا بیت المقدس در عصر سلطنت فرهاد پنجم یکی از شاهان اشکانی متولّد شد. با این حال تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) دقیق نیست و در قرن ششم قبل از هجرت، روز ۲۵ دسامبر به عنوان عید میلاد مسیح(ع) برگزیده شد، درصورتی که تاریخ‏‌نویسان، معتقدند تولد ایشان ۴ یا ۶ سال قبل از آن بوده است.

نحوه ولادت عیسی(ع)

مادرش حضرت مریم علیها السلام دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصیت‌های برجسته بنی اسرائیل بود، پدر مریم علیها السلام به نام عمران از نسل حضرت سلیمان(ع) بود و از علمای برجسته و پارسا و عابد بنی اسرائیل به شمار می‎آمد. بنابراین عیسی(ع) پیامبر و نبی الهی به فرمان خداوند، به گونه‏‌ای اعجازآمیز از مادری باکره و مقدس متولد شد و سپس در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و پیامبری خود را بشارت داد.

حضرت مریم (س) که مادر بزرگوار جناب عیسی (ع) است، از زنان بسیار با فضیلت تاریخ است که قرآن کریم در 12 سوره و 34 آیه از ایشان نام برده است. به گونه‌ای که بیشترین اسمی که در رابطه با زنان در قرآن کریم آمده است نام حضرت مریم (س) است. از حضرت مریم (س) در قرآن کریم به عنوان صدیقه یاد شده است و همچنین در سوره آل عمران اشاره‌ای به ارتباط ایشان با ملائکه شده است و لذا به آن زن با فضیلت، محدّثه نیز گفته می‌شود. ایشان روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها شب زنده داری می‌نمودند.

مولودی که فرشتگان از قبل ولادتش را به مادرش مژده دادند

در قرآن کریم آمده است: قبل از آن که عیسی(ع) متولّد شود، فرشتگان از جانب خداوند مریم(س) را به تولّد او مژده دادند و شخصیت عیسی(ع) را معرّفی کردند، چنان که در آیه 45 سوره آل عمران می‎خوانیم: "إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ" به یاد آورید هنگامی را که فرشتگان (از جانب خدا) به مریم گفتند خداوند تو را به کلمه‎ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش مژده می‎دهد که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، در حالی که در دو جهان، انسان برجسته و از مقرّبان درگاه خدا خواهد بود.»

براین اساس آن حضرت تحت سرپرستی مادرش مریم علیها السلام بزرگ شد، در سنّ 12 سالگی به مجلس عابدان و پارسایان و اندیشمندان راه یافت، و با آنها به مباحثه و مناظره پرداخت. آثار عظمت و معرفت فوق العاده، در همان نوجوانی در چهره‎اش دیده می‎شد.

مسیح(ع) در چند سالگی به پیامبری مبعوث شدند؟

حضرت عیسی(ع) در 30 سالگی مبعوث به رسالت شد، سرانجام مورد تهدید بزرگان یهود واقع شد و آنان تصمیم به قتل وی گرفتند. زیرا سران یهودی از این‏که مردم به عیسی(ع) علاقه‏‌مند می‏‌شدند، احساس نگرانی نموده و می‏‌دانستند اگر او را آزاد بگذارند، همه مردم به او ایمان می‏‌آورند. روی گردانی یهودیان از بزرگان خود باعث شد تا سران یهود به این نتیجه برسند که باید عیسی(ع) را برای حفظ قوم خود، قربانی نمایند. در آن حالْ، چون خواستند آن حضرت را از میان بردارند، خداوند مسیح(ع) را به آسمان‏‌ها برد و یهودیان فردی شبیه به عیسی(ع) را به صلیب کشیدند.

حضرت عیسی دارای معجزات فراوان از جمله درمان نمودن بیماری‎های ناعلاج، و زنده کردن مردگان بود. کتاب انجیل بر او نازل شد، و دارای شریعت مستقل بود، و بنی اسرائیل را به سوی خدای یکتا و بی‎همتا دعوت می‎کرد، و بر اثر شرایط خاصّ زندگی و اجبار به سفرهای متعدد برای تبلیغ دین خدا، ازدواج نکرد و ناگزیر بود که به طور مجرّد زندگی کند.

نام مبارک عیسی(ع) چندبار در قرآن آمده است

یکی از پیامبران اولواالعزم و بزرگ، حضرت عیسی(ع) است و کتاب مقدس آن حضرت انجیل نام دارد. نام مبارکش در قرآن 25 بار به عنوان عیسی و 11 بار به عنوان مسیح آمده است، واژه عیسی ترجمه عربی کلمه «یشوع» است که به معنی نجات دهنده می‎باشد.

حضرت عیسی مسیح فرزند حضرت مریم (علیهما السلام) رسول خدا و روح و کلمه اوست - آنگونه که قرآن کریم در سوره مبارکه نساء آیه 171 می‌فرماید: "انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله وکلمته". او پیامبری است صاحب معجزات که قرآن کریم به خاطر بزرگداشت او در چندین سوره از آن حضرت یاد نموده است.و اعتقاد به رسالت ایشان مانند پیامبران دیگری که در قرآن نام آنها آمده است واجب بوده و انکار کننده کافر می‌گردد.

ماجرای ملاقات پیامبر(ص) با عیسی(ع) در شب معراج‏

پیامبر اسلام(ص) در شب معراج، که از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان‏‌ها عروج کرد، با پیامبران و فرشتگان بسیار ملاقات و گفتگو نمود. از جمله: وقتی که همراه جبرئیل وارد بیت المقدس شد، ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام در پیشاپیش پیامبران به استقبال آن حضرت آمدند، در آن جا پیامبر (ص) جلو ایستادند و همه پیامبران از جمله ابراهیم، عیسی و موسی علیهم السلام به آن حضرت اقتدا کرده نماز جماعت خواندند. پیامبر(ص) در مسیر خود پس از آن که از آسمان اول دیدن کرد، به آسمان دوم عروج نمود. در آن جا چهره دو مردی که کاملاً شباهت به هم داشتند، نظرش را جلب نمود، پرسیدند این‏‌ها کیستند؟ جبرئیل عرض کرد: این‏ها دو پسر خاله همدیگر، یحیی و عیسی علیهماالسلام هستند، بر آن‏ها سلام کن. پیامبر خدا(ص) بر آن‏ها سلام کرد، آن‏ها نیز به پیامبر(ص) سلام کردند و برای همدیگر از درگاه خدا طلب آمرزش نمودند. عیسی و یحیی علیهماالسلام گفتند: مَرحَباً بِالاَخِ الصَّالحِ وَ النَّبِیِّ الصَّالِحِ؛ آفرین به برادر شایسته و پیامبر شایسته.

مسیح(ع) نه کشته شد، نه به صلیب کشیده شد بلکه...

در قرآن کریم در سوره نساء آیه 157 تاکید شده است که "نه عیسی علیه‏‌السلام را کشتند، و نه به دار آویختند، ولی امر به آنها مشتبه شد. بنابراین آن حضرت 33 سال عمر کرد،‌ یهودیان او را دستگیر کردند تا بکشند، خداوند او را از دست آنها نجات داد و به آسمان برد اما در جامعه منعکس شد که عیسی علیه‏‌السلام اعدام شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب که در تمام شؤون زندگی مسیحیان دیده می‏‌شود، بر اساس این اعتقاد که عیسی(ع) مصلوب شد یعنی به دار آویخته شد و به شهادت رسید. ایشان در روزهای آخر عمر، شمعون را وصی و جانشین خود نمود. حضرت یحیی(ع) نیز او را تصدیق کرد و از مبلّغان آیین او گردید. آیین او تا بعثت پیامبر اسلام (610 سال) ادامه یافت، و اکنون تعداد پیروان حضرت مسیح (ع) در دنیا از تعداد همه پیروان ادیان دیگر بیشتر است، که به عنوان مسیحی خوانده می‎شوند. در روایات اسلامی و شیعی، بازگشت عیسی مسیح(ع) در زمان ظهور حضرت مهدی موعود(عج) تصریح شده و به نمازگزاردن آن حضرت پشت سر امام عصر اشاره شده است.

خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) نیز ولادت با سعادت حضرت عیسی بن مریم(ع) را به تمامی مردم دنیا به ویژه هموطنان مسیحی کشورمان تبریک می‌گوید.

پی نوشت‌ها:

اقتباس از بحار، ج،14 ،18و...

قصه‌های قرآن، محمد محمدی اشتهاردی

  • حاج اقا
۰۴
دی
رسول خدا(ص) می فرمایند:

«هنگامی که زن ها را دیدید که بر سرشان چون کوهان شتر هاست،

 بدانید که نمازشان پذیرفته نمی شود.»(1)
 


13920506000302_PhotoL.jpg



«در آخر امت من... زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند

 و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است، آنها عطر بهشت را نمی شنوند.

 آنها را لعنت کنید که آنها از رحمت خدا بدور هستند.»(2)

«قیامت برپا نمی شود جز هنگامی که لباسی ساخته شود و زنها آن را بپوشند

 که در عین لباس پوشیدن لخت و عور باشند

 و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برتری پیدا کنند.»(3)
 



334714_757.jpg



هم چنین امیر مومنان، علی(ع) در وصف زنان آخرالزمان می فرمایند:

«زنها لخت و عور می باشند، زینتهای خود را آشکار می سازند،

 و از دین بیرون می روند، به فتنه ها می گرایند، به سوی شهوتها و لذتها می شتابند،

 محرمات الهی را حلال می شمارند و در جهنم جاویدانند.»(4)

tahajome%20jc313.ir%20%2814%29.jpg

کمیل نوشت:

خدایا به راستی اینان نمیدانند؟؟؟؟  :

وَ لا یُمکِنُ الفِرارُ مِن حُکومَتِک:  فرار از سیطره فرمانروایی‌ات غیر ممکن است.

(فرازی از دعای کمیل)

سیاستمدار اسرائیلی:
زنان ایرانی را به خیابان ها بیاورید تا نتوانند فرزندانی تربیت کنند که داوطلبانه روی مین بروند
  • حاج اقا
۰۴
دی

96447.jpg

  • حاج اقا
۰۴
دی

افسران - توجیهات ما برای گناهانمان

  • حاج اقا