ابلاغ رسالت
حدثنا محمد بن عیسى الدامغانی حدثنا سلمة بن الفضل ، عن أبی مریم ، عن یونس بن حسان ، عن عطیة : عن حذیفة بن الیمان قال : کنت والله جالسا بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ، قد نزل بنا غدیر خم ، وقد غص المجلس بالمهاجرین والأنصار فقام رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم على قدمیه فقال : یا أیها الناس إن الله أمرنی بأمر فقال : « أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » ثم نادى علی بن أبی طالب فأقامه عن یمینه ثم قال : یا أیها الناس ألم تعلموا أنی أولى منکم بأنفسکم؟ قالوا : اللهم بلى . قال : من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه ، وانصر من نصره واخذل من خذله . فقال حذیفة : فوالله لقد رأیت معاویة قام وتمطى وخرج مغضبا واضع یمینه على عبد الله بن قیس الأشعری ویساره على المغیرة بن شعبة ثم / 179 / أ / قام یمشی متمطئا وهو یقول : لا نصدق محمدا على مقالته ولا نقر لعلی بولایته فأنزل الله تعالى : « فَلاَ صَدَّقَ وَلاَ صَلَّى * وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى * ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى » فهم به رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم أن یرده فیقتله فقال له جبرئیل : « لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ » القیامة16 فسکت عنه .
حذیفه بن یمان گفته است : به خدا سوگند در مجلس غدیر خم من مقابل رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم نشسته بودم و مجلس مملو از مهاجر و انصار بود ، که ناگاه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم برخواست و فرمود : ای مردم براستی که خداوند مرا به کاری فرمان داده است و فرموده است : «ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده ، ابلاغ کن» سپس پیامبر علی بن أبی طالب را صدا زد و در سمت راست خود قرار داد سپس فرمود : ای مردم آیا نمیدانید که من از شما به خودتان سزاوارترم؟ گفتند : آری فرمود : « هرکه من مولای اویم ، علی مولای اوست ، بارپروردگارا ! با هر که او را دوست دارد ، دوست و با هر که او را دشمن دارد دشمن باش و هر که او را یاری نماید ، یاری نما و هر که او را خوار نماید ، خوار نما » حذیفه در ادامه گفت : سوگند به خدا دیدم که معاویه برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش عبد الله بن قیس أشعری ودست چپش را بر دوش مغیرة بن شعبة گذارده بود و با این حال راه میرفت ، میگفت : ما سخنان محمد را تصدیق نمیکنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود « او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند * بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد، * سپس بسوى خانواده خود بازگشت در حالى که متکبّرانه قدم برمى داشت! » و رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند ، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود : « زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن حرکت مده،ِ » و پیامبر سکوت کرد .
الحاکم الحسکانی ، عبید الله بن عبد الله بن أحمد ، شواهد التنزیل ، وفاة : ق 5 ، ج21 ص393 ، تحقیق : الشیخ محمد باقر المحمودی ، الطبعة : الأولى ، سنة 1411هـ ، الناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة
- ۹۲/۰۷/۱۸
موسی به طور میرود،
فاطمه به خانه ی علی،
ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه،
محمد با علی به غدیر،
حسین با هستیش به کربلا ...
و مهدی زهرا به عرفات...
عجیب بوی اجابت دعا می آید.
" اللهم عجل لولیک الفرج"