قافله عشق

جاده عشق نمودند به تو هان سهو مکن ... ور نه تا بنگری از قافله بیرون باشی

قافله عشق

جاده عشق نمودند به تو هان سهو مکن ... ور نه تا بنگری از قافله بیرون باشی

قافله عشق

:::: هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ::::

:::: ببــار، ابر بهاری، ببــار، کافـی نیست ::::

:::: چنین کــه یـخ زده تقویم هـا هــر روز ::::

:::: هــزار بــار بیایــد بهـار کافــی نیست ::::

:::: به جرم عشق تــو بـگذار آتشم بزنند ::::

:::: برای کشتن حـلاج دار کافـی نیست ::::

:::: گــل سپیده به دشت سپید می روید ::::

:::: سپید بختــی این روزگار کافی نیست ::::

:::: خودت بخواه که این روزگار سر برسد ::::

::دعای این هlه چشم انتظار کافی نیست::

..................فاضل نظری..................

آخرین نظرات

نحوه مرگ یزید

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۵۰ ب.ظ

یزید، مجرم اصلی در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه در ۳۸ سالگی با ننگ‌آمیزترین مرگ‌ها از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت.

یزید فرزند معاویه و میسون بود. وى در سال ۶۴ هجرى قمرى در حالى که ۳۸ ساله بود به مرض ذات الجنب مبتلا شد و پس از سه سال و نُه ماه حکومت مرد. وى در سال اوّل حکومتش امام حسین(ع) و یارانش را در کربلاء به شهادت رسانید و در سال دوّم حکومتش، جنایت هولناک واقعه حرّه را انجام داد، و در سال سوّم مکه را محاصره نمود، و خانه خدا را با منجنیق خراب کرد.

در نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:

روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می‌گوید:

یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.

یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(ع) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.

اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

روایت دوم – شیخ صدوق میفرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده، مثل آنکه قیر مالیده باشند. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.

روایت سوم – هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که برقصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [احتمالا زهره اش] پاره گردید.

روایت چهارم – در "الکامل فی التاریخ” آمده است: یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پاره‌سنگی که از منجنیقی پرتاب شده‌بود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماری‌ای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.

یزید بن معاویه در مجموع سه سال و نه ماه به عنوان خلافت بر مردم سلطنت کرد و در ۳۸ سالگی و پس از سه سال از واقعه کربلا، یعنی در سال ۶۴هجری قمری مرد و ننگ ابدی تاریخ را در این دنیا بر خود گذاشت

  • حاج اقا

نظرات  (۳)

سلام
اما نباید جوری رفتار کرد که بین سنی و شیعه اختلاف انداخت


بروزیم..
با حضورتون خوشحالمون میکنید..
یا علی
پاسخ:
:))
یزید رو اهل تسنن هم قبولش ندارن خواهری
جدی؟؟!!
خدایی نمیدونستم!!!
: )
پاسخ:
اره خواهری:))
خـــاکـــــــ باید بر سر کرد ــــــــــ ؟!!

سلام
بروزیم
با حضور ارزشمندتون خوشحالمون میکنید

پاسخ:
سلام
خاک برسرشون....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی